شب با تو خدایا!

متن مرتبط با «کودکیمنو» در سایت شب با تو خدایا! نوشته شده است

دوران خوش کودکی(منو ایمان و محمد و زهرا)

  • 3 یا 4 سالم بود  که یادمه ما خونه مامان جونم اینا زندگی میکردیم روز گار خوش تر از ان بود که توصیفش کنم  ایمان هر رو ز خونه ما بود و از اونجاییی که عمموم مجرد بود من مامان جون باباجی همیشه شمال بودن یه جورایی عموم با ما زندگی میکرد برخلاف بچه های دیگه که خیلی شیطون بودن و هستن ما ها اینجوری نبودیم (فقط یه ذره من قلدر بودم همین!) عموم میومد میگفت: بچه های باکلاس رو مبلا نمیپرن! ما ها هم(من و ایمان محمد و زهرا) همیشه سعی میکردیم باکلاس ترین باشیم البته بماند که من همیشه بازنده بودم چون اوصولا کلمه باکلاس تو لغت نامه ذهنم جایی نداره ولی همیشه بینمون کلکل بود نمیدونم چرا ما چهار تا اینقر از بچگی ادم فروش بودیم ولی کلی هیجان انگیز بود خونه مامان جون که با هم جمع میشدیم اگه یه نفر از ما چهار تا نبو,کودکیمنو ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها